ای اقای من؛ مرا به مقام توبه به پیشگاهت برسان، و هر گریه بر خویشتن مرا یارى ده، من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهاى باطل نابود ساختم، و اینک به جایگاه به ناامیدان از خیر و صلاح فرود آمده ام، پس بدحالتر از من کیست؟ اگر من بر چنین حالى به قبرم وارد شوم، قبرى که آن را براى خواب آماده نساخته ام، و براى آرمیدن به کار نیک فرش ننموده ام، و مرا چه شده که گریه نکنم، و حال آنکه نمیدانم بازگشت من به جانب چه خواهد بود، من نفسم را مى نگرم که با من نیرنگ مى بازد، و روزگار را مشاهده مىکنم که مرا مىفریبد، و حال آنکه بالهاى مرگ بالاى سرم به حرکت درآمده، پس مرا چه شده که گریه نکنم،گریه مىکنم براى بیرون رفتن جان از بدنم، گریه مىکنم براى تاریکى قبرم، گریه مىکنم براى تنگى لحدم، گریه مىکنم براى پرسش دو فرشته قبر منکر و نکیر از من
اى آقاى من میلم به سوى توست، و ترسم از جانب توست، و آرزویم به پیشگاه توست، آرزویم مرا به سوى تو کشانده و همّتم بر درگاه تو اى خداى یگانه معتکف شده،و رغبتم در آنچه نزد توست فزونى یافته، امید خالص و بیمم براى توست، و محبّتم به تو انس گرفته،و دستم را به جانب تو انداختم،و ترسم را به سوى رشته طاعت تو کشیدم، اى مولاى من دلم به یاد تو زندگى کرد،و با مناجات با تو آتش هراس را بر خود سرد نمودم، اى مولایم و اى آرزویم و اى نهایت خواسته ام، میان من و گناهم جدایى انداز، گناهى که بازدارنده من از ملامت طاعت توست، تنها از تو درخواست مىکنم،به خاطر امید دیرینه به تو،و بزرگى طمع از تو، که از مهر و رحمت بر خود واجب کرده اى،پس فرمان توراست،یگانه اى و شریکى ندارى،
000